خدایا، میدانم هستی. میدانم واقعیت داری. میدانم چیزهایی هست که نمیدانم. اما ناامید شدن صمیمیترین دوستم را دارم به چشم میبینم. برای او که همیشه کوهِ امید و چاره است، ناامیدی یعنی آخرِ راه. خدایا، کمی زودتر جواب ِ این همه خواستنش را بده. جبران میکنم. اصلا خودم همهی لیوان جبران را به تنهایی سر میکشم. فقط میخواهم که به او امید تزریق کنی. خدایا، تو هم برای رسیدن به خواستهاش دعا کن. دعای تو زودتر مستجاب میشود., ...ادامه مطلب
خیلی حیفم آمد از اندازه خوشبختیم با او ننویسم. حس بینهایت خوشبختی وقتی سر میزند که شام ساده اما خوشمزه را با هم میخوریم و رو به سقف، روی زمین دراز میکشیم و از اینکه چقدر زندگی قشنگ است و چقدر راه مانده تا قشنگیهای بعدی حرف میزنیم. مرد شیرینی دارم. ساعت یک شب، دندانهای سفیدش را نشانم میدهد و میگوید: گرسنه نیستی؟! موز بخوریم؟! و من با التماس و ناله میگویم که فردا بیدار نمیشوی و هر دو خواب میمانیم. بخواب لطفا. میخندد و به موزش گاز میزند.,755 63,755 com,755 00w01 c001,755 67 icd 10,755 67,755 69,755 64,755 bus timetable,755 bus schedule,755 north ...ادامه مطلب