772.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

این تقریبا بار هجدهم است که اقای الف سرما می‌خورد. اگر بخواهم دقیق بگویم باید اینطور عنوان کنم که از اول امسال، آقای الف هجده بار سرما خورده است. هر دو خانه‌ایم و سرکار را حواله داده‌ایم به زنبیل بی‌بی گل. دلیل‌ش را شاید بعدا بنویسم. امروز اولین روز ترک کار بود و مقرر بود چنان خوش بگذرد که پاره شویم. راستش کار هم زیاد داشتیم. آنقدر که مجبور شدم کیپ ِ گوگل‌م را باز کنم و یک لیست بلند بالا از کارهایی که باید انجام دهیم را بنویسم. یکی از آنها، آمپول ویتامین دی بود که هزار سال است به آقای الف قول می‌دهم خودم می‌روم درمانگاه ولی انگار که خودم به خودش وصل باشد. سخت‌م شده تنهایی. دلم مدام با هم بودن می‌خواهد که خودم می‌دانم هیچ قابل تحسین نیست.

سرماخوردگی‌اش را می‌گفتم. امروزمان را خراب کرد. به رویش نیاوردم؟ بله. آوردم. گفتم که چرا باید سرما بخورد و او با نگاه آویزان و لب و لوچه موج‌دارش گفت که تقصیر او نیست. همانجا قابلیت این را داشتم که زمان را آنقدر بکوبم تا له شود و پودر شود و محو شود. تا برای همیشه آن صورت و آن نگاه را برای خودم نگه دارم و مدام ماچ‌ش کنم و او مدام بگوید که فاصله بگیر. سرما می‌خوری.

عشق چیز زهرماری است. مبتلا که بشوی، زندگی‌ت دیگر محرد نیست. یک بُعدی نیست. می‌شود هزار و هشتصد و پنجاه بُعد. تکثیر می‌شوی در هر ثانیه از لحظه‌های دیدنش و دلت غنج می‌رود برای نوشیدن معجون جاودانگی. 

 

بن بست یک دروغگوی صووورتی!...
ما را در سایت بن بست یک دروغگوی صووورتی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bonbast-e-sooratio بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:46