«بله. مهاجرت خوب است»
این جمله را هر روز، سی و دو بار ذکر میگویم. صبح. ظهر. شب. چرا؟! نمیدانم. انگار که برای درد سرت چارهی دائمی بیاندیشی و دست از خوردن هر روزهی موقتی ِ مسکن برداری و به خودت بابت کاری که کردی افتخار کنی. یک همچین چیزی.
دیروز بود یا هفته پیش یادم نیست. یکی از دوستانم پرسید: « راضی هستی؟!» ترسیدم جواب واقعیم را به زبان بیاورم. به جای آنکه بگویم خیلی زیاد و راستش هیچ دلم برای آنجا تنگ نمیشود و آنقدر اینجا به من احترام میگذارند که انگار باسن آسمان پاره شده باشد و من از آن بالا افتاده باشم. گیاهخوار شدم و حال محتویات شکمم رو به راه است و هفتهای دو بار تا دم قبرستان نزدیک خانه میدوم و توی باغچهی کوچک خانهمان کشاورزی میکنم و خانوادهام را از پشت صفحهی ایمو میبینم و میبوسم و گاهی حتی در آغوش میگیرم. به جای همهی اینها، گفتم:«آره. خوبه. بد نیست» . همین. یک طوری که حق مطلب خوب ادا نشود ولی جواب درست هم داده شود. میفهمی که؟! آدم وقتی پایش را کمی آنور تر بگذارد، جلوی اسمش مینویسند:« خیلی خارجی شدی تو دیگه!!» و این خشم من را تا بینهایت بالا میبرد.
خلاصه بله. بعد این همه وقت بیخبری باید بگویم که «بله. مهاجرت خوب است».
بن بست یک دروغگوی صووورتی!...برچسب : نویسنده : bonbast-e-sooratio بازدید : 160